Archive for سینما

حتی فکرش رو هم نمی کرد


جمعه بعد از ظهر داشتم عناوین انبوه فیلم هایی که چند ماهیه گرفتم اما هنوز نگاهشون نکردم رو تماشا می کردم که یه دفعه هوس کردم یه فیلم ببینم ، Pulp Fiction ساخته ارزشمند کوئنتین تارانتینو رو که چهار سال پیش ( زمانش دقیقا یادم نیست ولی همین حول و حوش بود ) نسخه ویدئو کلوپیش رو دیده بودم انتخاب کردم . وقتی اسم این فیلم رو می شنوم اولین چیزی که یادم میاد تصویر ساموئل ال جکسون پشت فرمونه . این بار نسخه دی وی دی اصل و با زیر نویس فارسی رو تماشا کردم .
و باید بگم که : کلی حال کردم .
مخصوصا با اون اتفاقات غیر منتظره ای که برای شخصیتهای فیلم می افته که دقیقا حکایت خیلی از اتفاقات پیش بینی نشده ای هست که تو زندگی برای ما می افتن یا به عبارتی اصل غافلگیری در زندگی .
رینگو و یولاندا که یه زوج خلافکار هستن در حال خوردن صبحونه در یک رستوران تصمیم می گیرن از اونجا دزدی کنن ، طبق پیش بینی شون به عقل هیچ کس نمی رسه از یه رستوران دزدی بشه ، اونها اسلحه هاشون رو درمیارن و از صاحب رستوران و همه مشتری ها می خوان که کیف پولهاشون و هر چیز قیمتی که دارن رو رد کنن بیاد و از قضا ، جولز ( ساموئل ال جکسون ) و وینسنت ( جان تراولتا ) بعد از کشتن 4 نفر و پس گرفتن کیف حاوی ( احتمالا) شمش های طلای رئیسشون مارسلوس والاس اومدن تو اون رستوران با آرامش صبحونه بخورن .
جولز و وینسنت چند ساعت قبلتر از یک صحنه مرگ مسلم نجات پیدا کرده بودن . ( یکی از اون چهار نفر از فاصله چند متری یک خشاب کامل رو بسمت اونها خال کرده بود اما در کمال تعجب هیچ تیری به اونها نخورد ) و جولز که این اتفاق رو یک معجزه می دونست پشت میز صبحونه به همکارش اعلام می کنه که می خواد دست از این شغل برداره و دیگه دور و بر آدمکشی و خلاف رو خط بکشه و فقط مونده که کیف رو بعد خوردن صبحونه تحویل رئیسشون بدن . جولز حتی فکرش رو نمی کرد که یه آفتابه دزد تو یه رستوران موقع خوردن صبحونه بخاطر اون کیف براش هفت تیر بکشه و اون رو برای تصمیم چند دقیقه قبلش یعنی دست برداشتن از کشتن آدمها تحت فشار بذاره و همچنین رینگو و یولاندا هم فکرش رو نمی کردن که موقع آسوندن ترین دزدی ممکنه به پست دو نفر آدمکش حرفه ای مثل جولز و وینسنت بخورن و با اونها کنتاکت فیزیکی پیدا بکنن .
یا در جایی دیگه از فیلم ، وینسنت که تازه میا زن رئیسش یعنی مارسلوس والاس با بازی اما تورمن رو از یک گردش شبانه که بدستور رئیسش انجام شده بود به خونه برگردونده توی توالت در برابر وسوسه گذروندن شب با زن رئیسش ، رو به خودش در آینه داره تاکید می کنه که بعد از خوردن یک پیک نوشیدنی و گوش دادن به موسیقی ، مودبانه خداحافظی کنه و بره خونه اش غافل از اینکه در بیرون از توات چی داره می گذره … وینسنت حتی فکرش رو هم نمی کرد میا که معتاده و بخاطر سرما پالتوی اون رو به تن کرده تو جیبش یه بسته هروئین بسیار قوی که عصر همون روز تهیه کرده بود رو پیدا کنه و بعد از کشیدنش اوور دوز بشه و با دهانی کف کرده و بینی خون آلود نقش زمین شه .
در یه سکانس دیگه ، بوچ ( بروس ویلیس ) ( که یه بوکسور حرفه ایه و قرار بوده بخاطر برد مارسلوس والاس در شرط بندی در راند پنجم شکست بخوره اما به مارسلو رو دست می زنه ) در حالی که مامورهای مارسلوس در بدر دنبالشن و همه خیال می کنن که فرار کرده ، به خاطر یه ساعت مچی برمی گرده خونش . توی آشپزخونه یه مسلسل کوچیک پیدا می کنه . شاید وینسنت که یک آدمکش حرف ای هست فکرش رو هم نمی کرد که بوچ که یه آدم معمولی و نه یک آدمکشه برگرده به خونه اش و دقیقا در همون زمانی که اون رفته توالت وینسنت بیاد خونه و بره آشپزخونه و تفنگ وینسنت رو یه گوشه ببینه و وینسنت رو با اسلحه خودش بعد بیرون اومدن از توالت بکشه.
در اینجا به یاد صحنه ی تقابل این دونفر برای بار اول در بار مارسلوس افتادم . در اونجا که بوچ از وینسنت که به اون زل زده می پرسه : کاری داشتی رفیق ؟ و وینسنت جواب میده : تو رفیق من نیستی ، آشغال ! ، فکر کنم وینسنت هم بعد از بیرون اومدن از توالت و دیدن بوچ که اسلحه خودش رو بسمتش نشونه گرفته بیاد اون برخورد افتاده بود .
بوچ که از زرنگی خوش حسابی کیف کرده و سوار بر ماشین در حال رفتن پیش نامزدشه ، فکرش رو هم نمی کرد که وقتی سر چهار راه بخاطر چراغ سبز توقف کرده و داره به یه آهنگ شاد بعد از این موفقیت گوش میده ناگهان مارسلوس رو در حال عبور از جلوی ماشینش ببینه ، مارسلوس که یه سیاه پوست چاق هست متوجه اون میشه و قبل از اینکه بتونه کاری کنه و حتی فحسس رو تا آخر ادا کنه بوچ برای فرار ، پدال گاز رو تا آخر فشار داده و بعد از پرت شدن مارلوس به یه گوشه بر اثر برخورد با ماشین ، بوچ هم با ماشینی که از سمت راست میومده تصادف می کنه .
تعقیب و گریز بوچ و مارسلوس که هر دو زخمی شدن به یک مغازه سمساری ( فکر کنم ) ختم میشه . در اونجا در حین زد و خورد این دونفر ، صاحب مغازه روشون اسلحه می کشه و بجای اینکه بذاره اونها برن یا اینکه به پلیس زنگ بزنه ، اتفاق دیگه ای میفته که اون دو نفر حتی فکرش رو هم نمی کردن . صاحب مغازه و رفیقش افرادی روانی هستن و قصد تجاوز به این دو نفر رو دارن و مارسلو رو بعنوان نفر اول انتخاب می کنن . در زمانی که با اون مشغولن بوچ موفق میشه طنابهای دور دستش رو باز و فرار کنه اما دم در که میرسه تصمیم می گیره که برگرده و مارسلوس رو نجات بده .
زد ، یکی از اون دو نفر روانی تجاوز گر که زنده مونده شاید فکرش رو هم نمی کرد که طعمه اش رئیس یکی از بزرگترین باندهای تبهکاری کالیفرنیا هست ، احتمالا وقتی که مارسلوس بعد از نجات پیدا کردن توسط بوچ اعلام کرد که قصد داره چند نفر از بچه ها رو خبر کنه که با یه جفت سیم چین و چراغ جوش کاری بیان اونجا و یه حال اساسی به زد قبل از مرگش بدن حسابی از این انتخابش پشیمون شده بود .
تقابل صحنه ای که یه خشاب پر از گلوله از فاصله دو سه متری روی جولز و وینسنت خالی میشه اما ( به اعتقاد جولز از روی معجزه و خواست خدا و به اعتقاد وینسنت از روی شانس ) هیچ کدوم از گلوله ها به این دو نفر نمی خوره با اون صحنه ای که وینسنت در حال صحبت با ماروین هست و داره ازش می پرسه » تو فکر می کنی که خدا از بهشت اومد پایین و » که ناگهان انگاری اتفاقی دستش به ماشه می خوره و یه گلوله تو صورت ماروین خالی میشه و اون رو می کشه ( وینسنت : یه تصادف بود ،احتمالا ماشین از رو دست انداز رد شد . جولز : ماشین از روی هیچ دست اندازی رد نشد ، وینسنت : نمی خواستم که بزنمش ، تیر خودش در رفت ، وینسنت : باورم نمیشه ، جولز : خب بهتره که باور کنی . ) جالب و پر از معنا هست که کارگردان به عمد بیننده رو با سوالاتی رودر رو می کنه ؛ یه چیزی مشابه بخار قهوه در فیلم اول ده فرمان کیشلوفسکی وقتی که پدر به پسر درمورد وجود یا عدم روح توضیح میده یا ظرف مربا در فیلم دوم که کیشلوفسکی سعی می کنه تماشاچی رو در یک دوراهی قرار بده .
و اما یه نکته دیگه هم تقابل مارسلوس و بوچ با مسئله غرور هست . اینکه مارسلوس از بوچ می خواد که غرورش رو بشکونه و در راند پنجم مبارزه ناک اوت بشه و روی این قضیه نادیده گرفتن غرور هم تاکید می کنه اما در نهایت می بینیم که کسی که غرورش شکسته میشه خودشه ، اونجایی که بعد تجاوز بهش وقتی که بوچ نجاتش می ده حاضر نیست برگرده و رودر رو با بوچ صحبت کنه و تمام دیالوگ ها در حالی که پشت به بوچ وایساده رد و بدل میشه و حتی موقع خداحافظی هم دستش رو بالا میاره و با پشت دستش خداحافظی می کنه…
صحنه ی صحبت اولیه والاس با بوچ توی بار والاس هم بنظرم جا برای موشکافی داره .
و اما آخرین نکته : هیچ دقت کردین ، تنها کسی که میمیره وینسنت هست … بنظر شما دلیلش چیه ؟
راستی، من متوجه نشدم چه کتابی بود که وینسنت همش تو دستشویی می خوند ؟!
روایت غیر خطی تارانتینو در این فیلم فوق العاده بود و تمام این صحنه هایی که گفتم در قالب یک روایت غیر خطی در فیلم به نمایش در اومدن که کلی به جذابیت و اثر گذاریشون اضافه می کنه .
در ضمن با بازی ساموئل ال جکسون و اون صدای قاطع و پرطنینش هم کلی حال کردم .
نکته : در تیتراژ ابتدای فیلم رمز کیف ارزشمند متغلق به مارسلوس به نمایش درمیاد : 666 عددی که نماد شیطان هست در رستوران هم در تصویر نشون داده می شه که جولز رمز کیفو روی 666 می ذاره و اون روی بای رینگو باز می کنه تا توش رو ببینه …
———————
پی نوشت : شرمنده بابت لحن زیادی خودمونی این نوشته ، آخه این رو برای گذاشتن تو وبلاگ شخصیم – خاطرات روزهای اسپرسویی – نوشتم اما بعد بنظرم رسید از نظر محتوی در سطحی هست که بشه تو گیلانیان هم گذاشتش .

Comments (1)

سینمای مستند ، اما و اگرها …

ابتدا کمی به این واژه ها و مفهومی که در بر دارند بیندیشید :
حقیقت – واقعیت – تصویر – تاویل


خب حال برویم به سراغ تصویری که در بالا آورده شده است . این تصویر را میرعماد عزیز با نگاه تیز بینش گرفته است .
برداشت شمابه عنوان یک مخاطب از این تصویر چیست ؟

این هم پاسخ آفریننده ی اثر :
» طناب آویزان کردن لباس و گیره ای که بر روی آن قرار دارد ! «

از این دست تصاویر ثابت و متحرک بسیار هست و اما غرض از این مقدمه چینی این بود که نگاه شما به یک مسئله اساسی در مورد سینمای مستند جلب شود .
گفته می شود که سینمای مستند سینماییست واقع گرا و بدور از پیچش هایی که در سینمای داستانی به وفور یافت می شوند .
واقعیت در اینجا تاویل ما از حقیقت است و این تاویل های ما می توانند با فاصله هایی متفاوت از حقیقت واحد شکل بگیرند . بعنوان مثال برداشتی که توسط تصویر بالا به ما ارائه می گردد دارای فاصله ای زیاد با واقعیت موجود در سوژه است .
فیلم مستند ، تاویل کارگردان از واقعیت موجود در جهان فیزیکی است اما در فیلم مستند از همان لحظه ای که اولین تصویر ضبط شد قضاوت وارد بازی شده است با این تفاوت که در اینجا به ملموسی سینمای داستانی نیست ، زاویه دوربین ، کات ها و … همه و همه کارکردی در جهت تاویل سازی دارند .
خاطرنشان می گردد نگارنده ، خود از علاقه مندان سینمای مستند بوده و نه از مخالفان آن و بدلیل همین علاقه و دغدغه های ناشی از آن می باشد که این نوشتار شکل یافت .
مسئله این است که سینمای مستند می تواند بدور از قضاوت ها و تفاسیر و پیچش هایی از جنس داستان و تکنیک باشد و تماشاگر را تا نزدیکی واقعیت پیش ببرد و تفسیری خلاقانه از واقعیت ارائه دهد ، اما در وجه دیگر خویش آنقدر پتانسیل دارد که می تواند مخاطب را به ناکجا آبادی بس دورتر از سینمای داستانی روانه سازد .
بگذارید مثالی ملموس بزنم :
فیلم مستند می تواند کارکردی مشابه چاقو داشته باشد . از یک سو در دست جراحی زبردست جان انسانی را نجات دهد و زندگی بخش باشد و از سویی دیگر در دستان یک چاقو کش عاملی مرگ آور باشد .
بنابراین نگاه یک سویه و بدون اندیشه و تفکر صحیح درباب این شاخه از سینما می تواند به پرتگاهی برای دست اندرکاران و مخاطبان این دسته از فیلم ها تبدیل گردد که یک نمونه ازاین آسیب ها ، مستند نمایی هاییست که متاسفانه در کشورمان باب شده اند و حتی از آنها در جشنواره ها تقدیر هم شده است …
به گمان نگارنده ، این گونه آثار به مثابه آفتی هستند که مزرعه ی سینمای مستند را هدف گرفته اند .
امید است که با تلاش دست اندرکاران سینمای مستند در گیلان و ایران ، شاهد شکوفایی و اعتلای هر چه بیشتر این شاخه از سینما باشیم .

« اگر به يک نمايشگاه نقاشی می‌روی و سر در نمی‌آوری و يا فيلمی را می‌بينی که سازنده آن می‌گويد اگر قصه فيلم را نفهميدی به بروشور فيلم مراجعه کن، تو با اطمينان خاطر بدان که نه نقاش نابغه است و نه کار فيلم‌ساز برتر از شعور توست.
تويی که رنج می‌بری، تويی که در هر چيز به جست‌وجوی گم‌شده خويش و مفری برای رهايی هستی. يا اگر تو شعری يا مقاله‌ای را می‌خوانی، برای چندمين بار می‌خوانی، درمانده می‌شوی و با همه علاقه‌ای که به جست‌وجو و راه‌يابی داری، واپس می‌زنی، بايد بدانی که قدرمسلم آن شاعر يا نويسنده نابغه نيست. »
خسرو گلسرخی

Comments (9)

کیارستمی و ژولیت بینوش در لاهیجان


بالاخره انتظار دوستان که در مرحله اول ورکشاپ کیارستمی در لاهیجان شزکت کرده بودند به سر آمد و پیام کوتاه او مبنی بر حضورش در روز سه شنبه ، هیجان را بار دیگر به جمع اهالی سینما در گیلان به ارمغان آورد . هر چند که قرار بود ژولیت بینوش وی را در این سفر همراهی کند اما به نظر می رسد که حضور او احتمالا منتفی است. خوشبختانه سه مشغله همزمان وی یعنی طراحی یک اپرا در پاریس ، فیلمبرداری فیلم جدیدش در ونیز (با همکاری بینوش و بردپیت) و ورکشاپ وی در سوئیس به دعوت و حضور چند تن از بزرگترین کارگردانان سینما از جمله دیوید لینچ ، آدریان لین،مارتین اسکورسیزی ، کن لوچ نتوانست مانع حضور وی در لاهیجان شود . وی با تاکید مجدد مبنی بر حضور قطعی اش در لاهیجان سبب شد کارگردانان و شرکت کنندگان مرحله اول ورکشاپ از جای جای گیلان آماده حضور در بعداز ظهر روز سه شنبه در محل یکی از کارخانه های چای ی خارج از محدوده شهری لاهیجان شوند.برگزاری ورکشاپ در دل فضای صنعتی و توامان مرده کارخانه چای خود نشان از ورکشاپی متفاوت از مرحله اول خواهد بود.
نکته جالب همراهی چند تن از فعالان حوزه سینمای مستند یعنی شادمهر راستین ، ابراهیم تهامی نژاد ، فزهاد ورهرام و احمد میراحسان در این جلسات با وی خواهد بود . در مرحله قبلی ورکشاپ جعفر پناهی و شادمهر راستین به همراه میر احسان او را همراهی می کردند.
به نظر می رسد این ورکشاپ جدی ترین و جامع ترین ورکشاپ سینمای مستند در ایران باشد .چرا که از هر دو طیف یعنی کارگردانان و منتقدان ویژه سینمای مستند و همچنین از کارگردانی که گذار مستند به داستانی داشته بهره می برد.
در این جلسات چند فیلم کوتاه که حاصل مرحله اول ورکشاپ بوده اکران خواهد شد.
ضمنا برنامه های جانبی متنوعی نیز در این میان به کیفیت این کارگاه افزوده است که عبارتند از:
یک نمایشگاه گرافیک با آثاری از گرافیست های اهل ایران، فرانسه، آلمان ، ژاپن و… نمایشگاه نقاشی از کارهای جدید محمد خداشناس که ترکیبی از نقاشی و تایپوگرافی است و نمایشگاه عکسی که شامل عکس های مرحله اول ورکشاپ می شود
امید است که این برنامه ها همچنان جریان داشته باشد …

Comments (3)

پرسپولیس، زندگی ایرانیان به روایت مرجان ساتراپی

مدتهاست که از سر جبر تاریخ یا هر چیز دیگر که می خواهید اسمش را بگذارید با شنیدن نام پرسپولیس شاید اولین چیزی که بیادمان میاید فوتبال است ! موضوع این نوشتار نیز پرسپولیس است ، اما نه این پرسپولیس که ذکرش به میان آمد و نه آن دیگری که یادآور گذشته دور این مرز و بوم است .
پرسپولیس ، انیمیشن سینمائی سیاه و سفیدی است که مدتیست سرو صدای زیادی در محافل و جشنواره های سینمایی جهان بپا کرده . پرسپولیس روایت زندگی یک دختر ایرانی در خلال انقلاب و سالهای بعد از آن است .
این فیلم ساخته مشترک ونسان پارونوی فرانسوی و کارگردانی ایرانی و زاده شهر رشت بنام مرجان ساتراپی است . مرجان تنها فرزند خانواده ساتراپی که مادرش نوه بزرگ ناصرالدین شاه قاجار بود در سال 1348 در شهر رشت زاده شد .
فیلم به یک بازه زمانی از زندگی خانم ساتراپی یعنی از سال 1356 تا 1374 که برای بار دوم از ایران خارج می شود اختصاص دارد .
خانم ساتراپی در خلال سالهای 2000 تا 2003 مجموعه کمیک استریپی چهار جلدی با نام پرسپولیس در فرانسه منتشر کرد که انیمیشن پرسپولیس بر اساس همین کتاب های کمیک استریپ ساخته شد . جالب است بدانید که تا سال گذشته 1200000 نسخه از این مجموعه در جهان بفروش رفته بود و همچنین اینکه خانم ساتراپی در محافل روشنفکری فرانسه مشهورتر از شخصی چون عباس کیارستمی است …
البته نمی توان از تاثیر وضعیت دیپلماتیک فعلی ایران در جهان بر روی استقبال جهانی از این فیلم گذشت .
پرسپولیس موفق شد جوایز جشنواره های ونکوور ، اتاوا ، نیویورک ، توکیو و … را از آن خود کند.
همچنین این فیلم جایزه ویزه هیئت داوران جشنواره کن 2007 را از آن خود کرد و مریم ساتراپی در هنگام دریافت آن اعلام داشت این جایزه را به مردم ایران تقدیم می کند .
نکته جالب توجه و بی سابقه این جاست که این فیلم نماینده سینمای فرانسه در جشنواره کن بوده که نشان دهنده ی ارزش هنری بالای این اثر است و فرانسه این فیلم را به عنوان نماینده خود به اسکار نیز فرستاده و بد نیست بدانید که دولت ایران و بنیاد سینمائی فارابی از مسئولین جشنواره کن درخواست نموده بودند که از پذیرفتن و اکران این فیلم خودداری نمایند و حتی توانستند جلوی پخش فیلم در جشنواره بانکوک را بگیرند …
با مشاهده تبلیغات فیلم و مصاحبه های تلویزیونی خانم ساتراپی و همچنین گزارش کارگاه ساخت این انیمیشن و هیایویی که پشت سر این فیلم بود شدیدا علاقه مند به دیدن این فیلم شدم که سر انجام چند روز قبل به لطف یکی از دوستان عزیز ، نسخه ای از این فیلم که هم اکنون در مراسم گلدن گلاب حضور دارد به دستم رسید .
فیلم آنقدر قوی و خوش ساخت بود که نسخه فرانسوی اش آن هم بدون زیرنویس ، مرا تا پاسی از شب به تماشایش واداشت .


فیلم شروعی غمناک دارد . مرجان در آستانه بازگشتی غم آلود و از سر اجبار و بی کسی به وطن است .
در فرودگاه در حین کشیدن سیگار با مرجان به گذشته سفر می کنیم ، به یک سال پیش از پیروزی انقلاب و به سراغ مرجان 7 ساله می رویم . فیلم نمایش زندگی یک انسان با نگاهی به زوایای گوناگون آن است . ارتباط با خدا ، آزادی ، مرگ ، عشق ، شکست ، نا امیدی ، افسردگی ، تلاش برای بازگشت به زندگی ، ازدواج ، طلاق ، غربت …
بر خلاف تمام سر و صداها و حرف و حدیث هایی که سعی داشتند و دارند چهره ای سیاسی از این فیلم ارائه دهند ، نگارنده هیچ اثری از روایتی سیاسی در این فیلم ندید . آنچه مسلم است اینست که سیاست و تصمیمات و رفتارهای سیاسیون تاثیری مستقیم بر زوایای گوناگون زندگی انسان ها دارد و زندگی مرجان ساتراپی و تمامی مردان و زنان ایرانی که در این دوره زمانی در این مرز و بوم زیسته اند متاثر از رفتارهای سیاسی رادیکال حاکمان بوده و بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که روایت زندگی ساتراپی که در بستری تاریخی رخ می دهد گاهی شکل و شمایل یک بیانیه سیاسی را به خود بگیرد و از این رو شاید بتوان یکی از اصلی ترین پیام هایی که فیلم به مخاطب می دهد را این دانست که زندگی و احساسات انسانها تا چه حد می تواند از شرایط محیطی تاثیر بپذیرد …
در واقع تماشاچی ایرانی در خلال تماشای فیلم احساس می کند که آنچه می بیند نه تنها زندگی انسانی دیگر که خاطره شخصی خودش است که از زبان و نگاه ساتراپی به تصویر کشیده شده است . آری ، پرسپولیس در نگاه خاص ، روایت زندگی مرجان ساتراپیست و در نگاهی عام ، بخش عمده ای از آن خاطره جمعی ایرانیان است .
خانواده مرجان در اوایل انقلاب او را برای تحصیل به اتریش می فرستند اما مرجان پس از چند سال ، افسرده و نا امید بی هیچ سرپناهی در غربت از سر ناچاری به ایران باز می گردد . در ایران در سایه خانواده پس از مدتی خود را بازمیابد و به تحصیل در رشته ارتباط تصویری در دانشگاه مشغول می شود و به عنوان گرافیست ، تصویرگر و مدرس زبان در ایران فعالیت می کند . ازدواج می کند ، طلاق می گیرد و سرانجام در سال 1374 مجددا از ایران خارج شده و به فرانسه می رود . پایان فیلم در همین سال است . لحظه ای که به مانند شروع فیلم بار دیگر مرجان را غمناک و شکسته در فرودگاه می یابیم که اینبار نیز به کوچ اجباری دیگری تن در داده است …
آدرس سایت فیلم :
http://www.sonypictures.com/classics/persepolis

Comments (3)

اکران همزمان فیلم های سومین جشنواره سراسری فیلم رویش در گیلان

فیلم های سومین جشنواره فیلم کوتاه رویش که در شهر مشهد در حال برگزاریست بطور همزمان از تاریخ 7 لغایت 10 آبان ، هر روز صبح و بعد از ظهر در حوزه هنری گیلان بنمایش در می آیند .
ساعات نمایش صبح ها از 9:30 لغایت 12 و بعد از ظهرها 3:30 لغایت 19 می باشد .
مکان : رشت – خیابان بیستون – سر سه راه معلم – جنب عکاسی پر – داخل کوچه – حوزه هنری گیلان
لازم به ذکر است که تماشای فیلم ها رایگان بوده و علاقه مندان در هر ساعتی که مایل باشند می توانند برای تماشای فیلم ها حضور یافته و یاخارج شوند و محدودیتی در این زمینه وجود ندارد .
ضمنا با وجود اینکه موضوع جشنواره ، فیلم های کوتاه دینی اعلم شده بود اما تعداد قابل توجهی از آثار بنمایش درآمده کاملا خارج از این حوزه قرار دارند .

همچنین جالبه بدونید که 1700 اثر برای دبیرخانه ی این جشنواره فرستاده شده بود که در نوع خودش بی سابقه هست و یک رکورد محسوب میشود .
مسئله دیگری که به چشم می آید حضور چشمگیر آثار انیمیشن می باشد .
لیست فیلم های این دوره که شامل بخشهای مسابقه ملی ، سینمای فردا و سینمای ملی می باشد بشرح زیر است :

ذوالجناح / پویا نمایی ( انیمیشن ) / رامین رهبر ، علیرضا عین القضاتی /1:25 دقیقه
علم و ادب / مستند / علی کرامتی / 30 دقیقه
زیر چتر عشق / مستند / سید رضا حسینی / 26:44
چرخ ریسک / مستند / نادر پاکروان / 15:50
هیچ / پویا نمایی / فاطیما یثربی / 8
سراب / تجربه خلاق ( تجربی ، آوانگارد ) / کیوان نوران پور / 1:40
بیا همه خوابند / داستانی / زهره زمانی / 36:17
باد در خاموشی خاک / مستند / رامتین لوائی / 15
بادکنک سارا / پویا نمایی / مجید پناهی / 7
ظهر روز دهم / پویا نمایی / رحیم کریم زاده / 11
سپید / نماهنگ / محمد جعفر رفیعی / 4:35
اتل متل یه خدا… / مستند / قربانعلی طاهرفر ، هادی امینی / 15
چراغ روشن / علی خسروی / 11
بادی که می وزد / داستانی / امیر عبداللهی / 13 دقیقه
کمال / پویا نمایی / محمدعلی هاشمی زهی / 4:32
مازاری / مستند / احمد صراف یزدی / 6 دقیقه
اشاره به حیاتی دیگر / مستند / رسول انتشاری / 19
پشت آن تپه برفی / مستند / رامتین لوافی / 24
لیلا / داستانی / حسن محسنی / 30
علامت تعجب / پویا نمایی / مجید پناهی / 7
مم مم شو / مستند / محمد مقیم پور بیژنی / 13:30
لامپ / پویا نمایی / داوود اشرافی / 4
حضرت سلیمان و ملکه صبا / پویا نمایی / امیر محمد دهستانی / 34
به تو می اندیشم / مستند / علی بابایی / 7:30
خدا می بیند / داستانی / رضا جمالی / 15
آینه / نماهنگ / افشین علیزاده / 9
شهر آفتاب / پویا نمایی / جواد رمضانی / 12
رویای شیشه ای / تجربه خلاق / حسین اکرمی / 8
آ / داستانی / شور افلاح وحدتی / 25
زیستن / مستند / محمود کیانی فلاورجانی / 10
قاصد / پویا نمایی / محسن صالحی فرد / 7
رد پای برف / داستانی / جمال شیرازیان / 15
در چند قدمی شما اتفاق افتاد / تجربه خلاق / محمدرضا باباگلی / 17
لیلا / مستند / امین قدمی / 32
یک قدم آنسو تر / داستانی / سعید نجاتی / 9:30
نصیحت کوچک / پویا نمایی / سید علی موسوی نژاد / 12
بوی سیب / نماهنگ / رضا حسین پور / 6 دقیقه
گوزیاشی ( اشک چشم ) / مستند / سعید علایی / 7:17
آدمک جورواجور / پویا نمایی / سیده فاطمه قدرت / 6:40
رنگ عشق / پویا نمایی / علی نوری اسکویی / 15:19
حس نامرئی / پویا نمایی / طناز پریشان زاده / 10 دقیقه
پیرمرد / داستانی / محمد ندافیان / 17
همنوایی ارکستر پراکنده زنان / مستند / غلامعباس فاضلی / 30
اتفاق / نماهنگ / افشین علیزاده / 9
بوی خوش مدینه / پویا نمایی / علی حسین عباس زاده / 21:50
جدایی / پویا نمایی / امیر آذین / 100 ثانیه
رهایی / پویا نمایی / مهناز رکنی چهار گواره / 3:32 دقیقه
ملا زهرا / مستند / سید محمد حسینی / 25 دقیقه
داستان داوود و جالوت / پویا نمایی / امیر محمد دهستانی / 20
و حالا که فکر می کنم / تجربه خلاق / محمد رضا کاظمی / 11
فصل عاشقی / مستند/ زهرا عباسی / 26
دگردیسی / مستند / سید حسین صافی / 25
اینک آغاز / داستانی / ماه منیر قادری / 15
تخم مرغ جنگی / داستانی / سید رضا صافی / 30
معجزات پیامبر (ص) / پویا نمایی / بهزاد مظاهری ، علی ذکوری ، مسعود عارمی / 11
مترسک و ماه / پویا نمایی / علی بانگین / 7
آن سوی مه / داستانی / کریم عظیمی / 15
یک شب سرد زمستانی / مستند / جمشید مجددی / 40
طاها / نماهنگ / احمد رضا داوری / 6
سراب / داستانی / بهزاد رسول زاده / 22
زندگی در آن سوی مه / مستند / بهزاد رسول زاده / 21
حاجی گولیت / مستند / رضا درستکار / 31
سارهای مهاجر / پویا نمایی / محمد رضا قدیم خانی / 23 دقیقه
میخانه / سبز داستانی / داریوش یاری / 20 دقیقه
زندگی و دیگر هیچ / داستانی / روح الله مولوی / 15 دقیقه
به همین سادگی / داستانی / امید وفایی / 14
عروسی تفنگ / مستند / سجاد احمد بیگی / 8
مزرعه / پویا نمایی / نادر نظری / 4:30
در آستانه / داستانی / علی بیات / 4
نغمه های ابدی / داستانی / رهبر قنبری / 25 دقیقه
می خوام بازیگر بشم / مستند / نادر طریقت / 20 دقیقه
مدار صفر درجه / مستند / محمود رحمانی / 26
یکدم / تجربه خلاق / محمد مولا / 21:15
نوعی دیگر بودن / پویا نمایی / ماشا الله محمدی / 1:30
در جست و جوی شب چراغ / مستند / مسعود امینی تیرانی / 40 دقیقه
صبح دم / مستند / پیام پارسافر / 15:30
نقشی بر جهان / نماهنگ / جمال اسکویی / 8
تلخ و شیرین / پویا نمایی / جواد رمضانی / 1:40
دعای مادرم مهتاب / مستند / مهدی رحمانی / 12
پرتره های آقای من ری / تجربه خلاق / خشایار طاهری / 20
نزدیک تر از نفس / مستند / پریوش نظریه / 24

لازم بذکر است که زمان نمایش فیلم سراب ، اثر ارزنده و درخشان کارگردان گیلانی آقای بهزاد رسول زاده احتمالا سه شنبه بعد از ظهر خواهد بود .

اطلاعات بیشتر را می توانید از طریق شماره تلفن های حوزه هنری به شرح زیرکسب نمایید :
01312247820 – 01312250220

این هم از آدرس سایت جشنواره
موفق باشید

نوشتن دیدگاه